کی هستی و داری چی کار میکنی؟
یکی از چالشهای افراد در زندگی، شناختی تصوری است که از خودشان دارند و شناخت تصوری که دیگران از آنها دارند. معمولا همه انسانها در تصوراتشان دوست دارند کارهایی انجام دهند که با تصورات دیگران از آنها هماهنگ نیست و این باعث میشود انسانها در معرفی خودشان چالش داشته باشند. البته چیزی به نام غم نان هم وجود دارد که غم نان باعث میشود غم نام کمرنگ شود. پس این که بگویم نویسندهام، تصور خودم است، نه لزوما دیگران. و درباره کسی که میگوید نویسنده است خیلی مهم است که د یگران هم همین نگاه را به او داشته باشند. نویسنده مینویسد که خوانده شود. هر کسی ممکن است در موقعیتی خاص با من مواجه شده باشد و متناسب با موقعیت، تصور خاصی از من داشته باشد. آن چیزی که خودم دوست دارم باشم و هستم و از این راه هم پول در میآورم، نویسندگی است. بنابراین باقی چیزهایی که به من نسبت داده می شود راههای مختلفی است که از طریق نویسندگی وارد آنها شدهام. چیزهایی مانند تهیهکنندگی، کارگردانی، عکاسی، مدیریت رسانه، رسانهداری و روزنامهنگاری، نشر، تبلیغات، روابط عمومی، برندینگ و مشاوره مدیریت موقعیتهایی هستند که در کنار نویسندگی معنا میدهند. تا الان کار بزرگی نکردهام و احتمالا تا سالها هم کار بزرگی انجام ندهم. فعلا کارهای کوچکی انجام دادهام که خودم خیلی آنها را دوست دارم و مهمتر از آن مخاطبی که آنها را برایش تولید کردهام پسندیده است. فعلا همین کافی است.
تا الان تصادفی وارد همه آن چیزهایی شدهام که امروز در زندگیام با آنها در ارتباط هستم. باورکردنی نیست که تصادف نقش بسیار مهمی در جهان داشته باشد، اما این چنین است. البته، تصادف برای کسانی اتفاق میافتد که قاعده تصادف را رعایت میکنند. هرگز شنیده نشده کسی از بالای برج پایین بیفتد اما بگویند او قبلش به بالای برج نرفته بود. کسی از بلندی میافتد که پایش را آنجا گذاشته. مطابق همین منطق، هرگز کسی موفق نمیشود، مگر این که به منطقه موفقیت رسیده باشد. رسیدن به این منطقه تصادفی نیست. راه رسیدن به منطقه موفقیت تلاش و کوشش و هوشمندی و انعطافپذیری است. اما موفقیت تصادفی است.
مهندسی شیمی خواندهام در شریف. مدیریت رسانه خواندهام در تهران. تقریبا رسانهها و به طور خاص رسانههای جدید و البته سینما، در کانون توجه من قرار دارند. در روزنامهها و مجلههای مختلفی کار کردهام. هیچ وقت کارهایم را آرشیو نکردهام و جمع نمیکنم و روزنامهنگارهایی که کارهایشان را جمع میکنند برایم جالبند. الان نزدیک به 3 سال است که مدیر مسئول گروه رسانهای شفقم که کارش تولید محتواست. همین.
از چه سخت افزارهایی در کار و زندگی استفاده میکنی؟
یک عدد مکبوک پرو دارم که بسیار از آن راضیام. همه کار میکند برای من و فقط با آن مسافرکشی نکردهام. به هیچ وجه جزو طرفداران اپل و محصولاتش نیستم. با کسانی که تا مکبوکم را میبینند و میگویند حالا اپل مگه چی داره به هیچ وجه وارد گفت و گو نمیشوم. به نظرم اینها صرفا ابزار هستند و بس. تفکری بر شرکتهایی مانند اپل حاکم است که دیوانهوار آنها را دوست دارم. اما محصولاتشان را دیوانهوار دوست ندارم. علاوه بر اینها یک آیپد 2 دارم که در واقع متعلق به همسرم است و اجازه میدهد از آن استفاده کنم. تمایلی به استفاده از آخرین گجتها ندارم. به همین دلیل دنبال یک گوشی ارزان بودم که هواوی اسند پی 6 خریدم. به یک ماه نکشید که سوخت و هر جا بشینم از کیفیت پایین هواوی میگویم. فعلا یک گلکسی نوت 3 دارم و از آن راضیام. دلیل این که آیفون نگرفتم هم صفحه نمایش کوچکش است. اگر بشود سمند سفید SE را هم یک سختافزار دانست بدم نمیآید به این فهرست آن را هم اضافه کنم. تشابهاش با موارد قبلی در اعتیادی است که ذاتا در خودشان دارند و هر چند وقت یک بار انقلاب میکنم و تلاش میکنم از آنها استفاده نکنم. به همین دلیل مثلا یک ماه میشود که در هیچ شبکه اجتماعی حضور ندارم!
از چه نرم افزارهایی استفاده میکنی؟
تخصصیترین نرمافزار یک تولیدکننده محتوا مایکروسافت آفیس ورد است. و به همین دلیل بر روی مک به صورت پارالل ویندوز نصب کردهام. نرمافزارهای مشابه اپل حتی محصولات مایکروسافت برای اپل به گرد پای این محصول انقلابی نمیرسد. در جلسههای جذب مختلفی حضور داشتهام و وقتی کسی میگوید به ورد تسلط دارد و کل انتظاری که از این نرمافزار دارد تایپ کردن است دیوانهام میکند.
بعد از ورد بیشترین اپی که باز میکنم مررگرهای اینترنت است. بر روی مک از کروم، بر روی ایپد از سفری و بر روی نوت از فایرفاکس استفاده میکنم. باقی را روی این پلتفرمها امتحان کردهام. این ترکیبی است که دوست دارم.
ویالسی برای فیلم و کلیپ دیدن. اداب فوتوشاپ برای ویرایش تصاویر. اداب ایندیزاین برای صفحهآرایی. اکسل برای نمودار کشیدن. فاینال کات پرو برای تدوین. مامپ برای ساختن سرور مجازی. اوداسیتی (Audacity) برای تدوین صدا. بیتتورنت برای دانلود. فایلزیلا برای آپلود.
از اورنوت (Evernote) هم برای یادداشتهای صوتی استفاده میکنم. بیشتر مواقع در بیرون که هستم ایدههایی به ذهنم میرسد که آنها را از طریق اورنوت ضبط میکنم. یادداشت برداشتن استراتژی خوبی نیست.
دراپباکس یکی از محبوبترینهایم است. البته میدانم که اینجا مثل حرمسرای سلطان میماند و دست تنها کسی که به اطلاعات دراپباکس نمیرسد خواجه عبدالله شیرازی است، ولی هنوز به استفاده از آن ادامه میدهم. چند بار سعی کردم از اسپایدر اوک استفاده کنم. به شدت تجربه کاربرش پایین بوده و من را رانده.
اما انقلابیترین اپی که استفاده میکنم فلیپبورد است. تجربه جدیدی در مرور خبرها و مطالب است. هر چند با زبان فارسی میانه خوبی ندارد اما تجربه خواندن نشریه را به خوبی بازسازی میکند.
بعد از فلیچبورد پاکت را دوست دارم. پاکت را نه فقط برای خواندن مطالبی که فعلا فرصت ندارم استفاده میکنم که برای خواندن مینیمال به شدت مطالعه مطالب در پاکت را دوست دارم.
سومین محصول انقلابی که دوست دارم کماسکنر است. تقریبا از همه چیز اسکن میگیرم.
فیدلی و اینوریدر برای دنبال کردن RSS ها. البته بعد از گوگل ریدر خیلی تمایلی به استفاده از فیدخوانهای دیگر ندارم.
پینترست را هم دوست دارم. خوب است برای الهام گرفتن.
اسپوتیفای هم برای موسیقی گوش کردن.
ساندکلاد هم برای آپلود فایلهای صوتی.
فیسبوک، توییتر، پلاس، لینکدین هم هستند. اما شهروند فعال نیستم. فعلا اینستاگرام را بیشتر از همه اینها دوست دارم.
سوآرم هم برای این که جار بزنم کجایم و جار هم برای دید زدن صفحه اول روزنامهها.
انی دو هم برای برنامهریزی.
و در انتها و نه کماهمیتتر از باقی، کلاه از سر بر میدارم به احترام وردپرس دوست داشتنی.
چه کتابی رو دوست داری و آخرین کتابی که خوندی چی بوده؟
فیلمهای مستند را بیشتر ترجیح میدهم. احتمالا تا چند سال پیش، از آنهایی بودم که بهشان میگویند کرم کتاب و هنوز رگههایی از آن باقی مانده. اما در چند سال گذشته تمایلم به کتاب کم شده. مدتهاست کتابی سر ذوقم نیاورده و میترسم کتابهایی که در قدیم دوست داشتم اگر الان بروم سراغشان دیگر آن جذابیت را نداشته باشند. فعلا یک دوره برزخی را میگذرانم.
اگر بخوام یک کتاب که الان دارم میخوانم را نام ببرم تفکر طراحی بد نیست. مرگ سقراط را هم پیشنهاد میدهم. باز اگر بخواهم فقط یک پیشنهاد بدهم پایی که جا ماند را پیشنهاد میکنم.
18 دیدگاه