کی هستی و داری چیکار میکنی؟
من «بهداد اسفهبد»، در شرکت گوگل برنامهنویس هستم. حدود ۱۵ سال هست که در زمینه مهندسی فونت و پردازش متن کار میکنم. از خط فارسی و ایران شروع کردم، حدود سال ۱۳۷۸ وارد پروژهی فارسی وب در مرکز محاسباتِ دانشگاهِ شریف شدم. سال ۱۳۸۲ برای ادامهی تحصیل به کانادا مهاجرت کردم و درگیر پروژهی گنوم شدم. سه سال بعد که کارشناسی ارشدم رو تموم کردم، عمیقا درگیر پروژهی گنوم شده بودم، و شرکت ردهت گفت بیا اینجا و همین کارها رو ادامه بده (و پول بگیر!) و قبول کردم. چهار سال در شرکت ردهت روی نمایش متن در سیستم عامل های گنو/لینوکسی کار کردم، به طور خاص، پروژهی «حرفباز» رو شروع کردم، بعد تیم کروم در گوگل پیشنهاد داد برم اونجا و همون نوع کار رو ادامه بدم و باز هم قبول کردم، که با توجه به همهگیر بودن کروم، و بعدها آندروید، به نظرم تصمیم خیلی درستی بود و بعدها همین کار رو روی نرم افزارهای آزاد مثل فایرفاکس، لینوکس و غیره انجام دادم. الان که شش سال هست در گوگل مشغول کار هستم از تصمیمم خیلی راضیم. این روزها البته بیشتر روی ابزارهای تولیدِ فونت کار میکنم، چون تیمِ ما مسئولِ تولیدِ قلمهای «نوتو» هست، هرچند تمامِ پروژههای من متنباز هستند. از نظرِ سازمانی، راهبرِ فنیِ تیمِ «فونت و نمایشِ متن» هستم.
دو سه سال پیش وقتی ازم میپرسیدند چرا گوگل کار میکنم، میگفتم این که مادرم میتونه از ایران رو گوشیِ موبایلش با من به فارسی بنویسه به من انگیزه میده، چون کار من رو زندگیِ میلیاردها آدم اثر میگذاره. سالِ گذشته اتفاقِ جالبتری افتاد: با پدر و مادرم در سالنِ کنسرتی در استنفورد بودیم، که مادرم شنید که استاد بهرام بیضایی در سالن حضور دارند. مادرم بدونِ کمک کسی، گوشیِ تلفنش رو درآورد، جستجوی صوتی رو فعال کرد، گفت «بهرامِ بیضایی»، گوشی درست به فارسی دنبالِ «بهرامِ بیضایی» گشت، صفحهی ویکیپدیای فارسیاش را آورد، مادرم صفحه را باز کرد، عکسِ استاد بیضایی را دید، سپس در سالن گشت و ایشان رو پیدا کرد. اینکه این اتفاق میافته، و حتی سه سال پیش نمیتونست بیفته، به من انگیزه میده که با کارم ادامه بدم!
یه خاطره هم تعریف کنم از زمان دانشجوییم و ماجرای ساندویچ بهداد. سالهای ۷۸ تا ۸۱ تو مرکز محاسبات شریف کار میکردم و اکثرا از علی آقا غذا میگرفتیم. من یه مدل ساندویچ سفارش میدادم همیشه « ژامبونِ مرغِ سرخشده با قارچ و پنیر بدونِ خیارشور با فلفل سبز (دلمهای)». بعد از مدتی علیآقا و شاگرداش تا منو میدیدن میگفتن «یه بهداد بده». یه بار شنیدم خواهرم گفت دخترِ علیآقا (یا عروسش؟) پای دخل وایمیسته و سفارش میدی «بهداد» رو فاکتور مینویسه «بهداد همان ساندویچِ ویژه است.»
چند ماه پیش با یکی از دوستان، تو نروژ، شبِ یلدا سعی کردیم این ساندویچ رو بازسازی کنیم، نتیجه این شد
از چه سخت افزارهایی واسه کار و زندگی استفاده می کنی؟
ماشین اصلیم یک لپ تاپ Lenovo Thinkpad Carbon X1 هست که به خاطر نازک بودنش خیلی دوستش دارم و رزولوشن بالایی داره. یک PC گنده هم با ۱۶ core دارم که سر کار هست و ازش زیاد استفاده نمیکنم چون اکثر اوقات تو سفر هستم. یک Macbook Air 11in مدل 2011 دارم که برای تست کردن روی مک ازش استفاده میکنم یا اگر بخوام سفر برم و لپتاپ زیاد لازمم نباشه میبرمش. یک نتبوک دارم که روش ویندوز ۱۰ هست و ازش برای تست کردن روی سیستم عامل ویندوز استفاده میکنم. موبایل هم یک Nexus 6 دارم که از سخت افزارش راضیم ولی از نرم افزارش ناراضی، یک iPad و یک Nexus 7 هم دارم که گاهی ازشون برای تست کردن استفاده میکنم، اینها برای کار بود. یه کیندل قدیمی هم دارم که از داداشم قرض گرفتم. اون کیبورد سیاه تو عکس زیر، کیبورد daskeyboard است که هم سر کار رو میزم دارم و هم تو خونه، ولی سر کارم زیاد نمیتونم ازش استفاده کنم چون سروصداش زیاده. کیبورد بیسیم سفیده هم یه کپی چینی از کیبورد اپل هست که باهاش رو موبایل، تو گوگلداکس آفلاین چیزمیز مینویسم تو هواپیما که جای لپتاپ وا کردن نیست یا وقتی پیاده میرم جایی و لپتاپ نمیبرم ازش استفاده میکنم. خیلی حال میده :)
تو زندگی شخصی کمتر پای کامپیوتر هستم و این روزها بیشتر زندگی اجتماعی دارم. از یه دستبند Fitbit برای شمردن تعداد قدمهای روزانهام استفاده میکنم، هدفم ۱۵۰۰۰ قدم در روز هست، که البته از وقتی اومدم کالیفرنیا سخت اتفاق میافته. در زمینهی عکاسی، قدیم یه Canon Rebel XSi داشتم که از بس استفاده نکردم دادم به یکی از دوستان، بعد دوباره دلم برای عکاسی تنگ شد و یه Lumix GF1 خریدم، با اون یه مدت عکس میگرفتم و باز در اثر کمکاری دادمش به برادرم، این روزها با همون گوشی موبایلم عکس میگیرم.
علاقهی زیادی به گوشدادن به موسیقی دارم. هم موسیقی سنتی ایرانی، امثال محسن نامجو، هم موسیقی راک کلاسیک غربی. سیستمِ صوتی و گرامافونم رو خیلی دوست دارم و تقریبا هر صبح (وقت نوشیدن قهوه) و هر شب ازشون استفاده میکنم. یه سری هم صفحههای قدیمی ایرانی دارم که خیلی دوستشون دارم. صفحههایی مثل باباکرم یا هایده یا دلکش! در سفر هم به غذاهای متنوع فرهنگهای مختلف خیلی علاقه دارم!
دو سال پیش که اومدم کالیفرنیا، با برادرم بهنام صحبت بود، گفتم یه ماشینی میخوام که کالیفرنیایی باشه! گشتیم با هم یه MG MGB 1973 پیدا کردیم، اسمش شد «مشقاسم بزرگ»! صاحبهای قبلی، خوب بهش نرسیده بودند. تو این دو سال موتور، کلاچ، کاربورات، چرخها و خیلی چیزهای دیگهاش رو عوض کردم. شده سرگرمیم. حس میکنم دارم کمک میکنم بیشتر عمر کنه! خلاصه، سرگرمیم این روزها قاسمه، و خیلی باهاش حال میکنم این روزها. باهاش میرم سر کار، میریم کوم، میگردیم با هم!
سال پیش هم که ایران بودم، یه طبیعتدوستی بهم یک عروسک هدیه داد که یه فوک خزری بود. خیلیها شاید شنیده باشند این موجود که تنها پستاندار دریای خزر هست در حال انقراض است. بعدها یک عروسک لاک پشت پوزه عقابی قشم هم به مجموعه اضافه شد، که اون هم در حال «انقراض» هست. خلاصه این دو تا «گوفی» و «لاکی» همسفرهای من هستند این روزها. با خودم همهجا میبرمشون و در مورد انقراض گونهشون با مردم صحبت میکنم، در واقع جزئی از خانواده شدن برام!
اینم عکس میز کارم تو گوگل
و اما آشپزی و آشپزخونه! هرکی فیسبوک یا اینستاگرمم رو ببینه میدونه که عاشقِ غذای خوب و آشپزی هستم. اینم چندتا چیز که تو آشپزخونهم خیلی برام عزیزن:
چاقوی زنجانم، که پارسال که زیکانف بودم گرفتم:
وسیلهی موردِ علاقهم برای درستکردنِ قهوهی صبحگاهی:
دو تا هم تخته از جنسِ نمکِ صورتیِ هیمالیایی دارم که برای سرو کردنِ استیک عالی هستن:
از چه نرمافزارهایی استفاده میکنی؟
رو لپتاپم نسخهای از اوبونتو رو دارم که اسمش گوبونتو هست. البته انتخاب اولم نیست، اگه ترجیح خودم بود فدورا نصب میکردم. برای اینترنت گردی، روی لینوکس از فایرفاکس و کروم استفاده میکنم. فایرفاکس رو برای کارهای شخصی استفاده میکنم و معمولا ۲۰۰ تا تب روش باز هست، رو این مرورگر از افزونهی Tree Style Tab استفاده میکنم که tabها رو عمودی نشون بده. خیلی کمک میکنه وقتی زیاد tab داری.کروم رو هم سر کار برای انجام کارها استفاده میکنم. از گوگل داک خیلی استفاده میکنم. برای ایمیل از جیمیل و تاندربرد استفاده میکنم چون دوست دارم ایمیل هام روی سیستم باشه و بهشون به صورت آفلاین دسترسی داشته باشم. برای شل از گنوم ترمینال استفاده میکنم. ادیتور مورد علاقه ام vim هست و اگر بخوام متن ساده ویرایش کنم از Gedit استفاده میکنم. برای موزیک قبلا از RhythmBox استفاده میکردم اما الان که اینترنتم خوب هست از YouTube استفاده میکنم.
اپلیکشنهایی که رو موبایلم استفاده ميکنم چیزای عادی هستن:
برای عکس گرفتن از دوربینِ خودِ Nexus، دیگه از اپهای رایج استفاده میکنم مثل GMail ،Google Photos Google Maps، YouTube ، Google Keep ، یه کاری هم که اخیرا تو سفر شروع کردم انجام میدم، عکس آپلود کردن رو Google Maps هست. حالا که بحث از عکس انداختن شد گاهی هم با یه اسکریپت ساده تو لینوکس still-motion درست میکنم مثل این کاری که برای Iran deal انجام دادم.
از شبکههای اجتماعی Instagram و Facebook و Twitter هم که استفاده میکنم و از DigiHUD برای اندازهگیری سرعت قاسم :))
چه کتابی رو دوست داری و آخرین کتابی که خوندی چی بود؟
آخرین کتابی که خوندم بیوگرافی جف بزوس بود درباره این هست که از کجا شروع کرد و به کجا رسید به نام « The Everything Store » هست. میشه گفت این کتاب آخرین کتابی بود که کامل خوندم بقیه کتاب هایی که شروع کردم هنوز کامل نخوندم: از اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ به نام « How Google Works » هست. کتاب های دیگه هم زیاد هستن که شروع کردم ولی هنوز تمام نکردم متاسفانه. با توجه به اینکه خیلی در سفر هستم کتاب کاغذی به کارم نمیاد، کیندل رو هم قرض گرفته بودم که از این به بعد اگه کتاب بخرم برای کیندل میخرم ولی اونم اون قدری که دوست دارم ازش استفاده نمیکنم.
همه میدونن که کتاب خوندنش خوبه، لازم نیست من بگم. اصلا کتاب خوندنش خوبه، مهم نیست چی باشه :) یک چیزی که در سفر به ایران برام جالب اومد، این بود که در مورد گوگل بچه ها خیلی سوال میکردن، همه جور سوال، در مورد سیستم های مدیریتی و در مورد این که چجوری کار میکنه و عجیب بود برام، چون 3 تا کتاب خیلی خوب در این مورد هست: یکیشون برای حدودا 10 سال پیش هست که نوشته استیون لوی هست به نام « In The Plex »، یکی دیگه هم کتابی هست که پارسال اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ منتشر کردن به نام « How Google Works »، یکی هم خیلی جدید هست که مال چند ماه پیش هست رئیس قسمت Human Resources گوگل اون رو نوشته و اسمش « Work Rules » هست. کتاب دوم رو میدونم که ترجمه شده و دوتای دیگه احتمالا ترجمه نشدن ولی جالب بودن برام کسایی که این قدرعلاقه دارن بدونن که گوگل چجوریه و توش چیکار میکنن این کتاب ها رو اگر بخونن مطمئنم بیشتر سوالاتشون رو جواب میده، البته وبسایتی هم گوگل داره در همین زمینه به نام reWork.
در زمینهی شخصی، من خودم رو مرید Richard Feynman میدونم که از بزرگترین اساتید فیزیک هست. ریچارد یکی دو تا کتاب خاطرات شخصی داره که من خوندنشون رو به هر «گیک»ی توصیه میکنم: « !Surely You’re Joking, Mr. Feynman » و «? What Do You Care What Other People Think». در واقع من خودم هر وقت به سوال سختی تو زندگی میرسم، از خودم میپرسم: «اگه ریچارد بود چیکار میکرد؟»
جاهایی که میتونین به من دسترسی داشته باشین : ویکیپدیا، گیتهاب، وبسایتم، تویییتر، اینستاگرام و فیسبوک
15 دیدگاه