مسلم ابراهیمی: طراح فونت

مسلم ابراهیمی: طراح فونت

کی هستی و چی‌کار می‌کنی؟

مسلم ابراهیمی، طراح فونت فارسی و مدیر fontiran.com هستم. بطور خلاصه داستان ۲ دهه آخر زندگیم را براتون میگم.

از دوران نوجوانی نقاش بودم و قصد داشتم نقاش خوبی باشم. بعد از ورود به رشته هنرهای تجسمی در دانشگاه و خلاص شدن از دست مدرسه خیلی جدی تر نقاشی و طراحی را ادامه دادم. تقریبا اغلب آخر هفته ها در طبیعت درحال نقاشی بودم و هرسال نمایشگاه برگزار می کردم.

مسلم ابراهیمی

دانشگاه که تمام شد در یک شهرکوچک دور از محل زندگی به عنوان معلم هنر مدرسه مشغول به کار شدم.

در ۲۲ سالگی با پس انداز یک سال کار معلمی یک کامپیوتر شخصی خریدم.

شروع به یادگیری کامپیوتر کردم. خیلی برام جذاب بود و وقت زیادی براش گذاشتم. بعد از یک سال تا حدودی فتوشاپ یادگرفتم و توانستم با ماکرومدیا فلش انمیشن بسازم. همان کارهای اولیه خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت.

تا اینجای کار من یک نقاش کار بلد بودم که در شهرستان توجه چندانی به کارم نمی‌شد و پولی هم نمی‌توانستم از نقاشی کسب کنم.

و همچنین یک طراح گرافیک آماتور که مورد توجه بود و سفارش کار می گرفت. پس طبیعی بود که نقاشی را با وجود علاقه و تجربه رها کنم و غرق در دنیای گرافیک و کامپیوتر بشم.

تقریبا بعد گذشت ۳ سال تا حدودی به طراحی وب و چند رسانه ای مسلط شدم. در آن سال‌ها طراح رابط کاربری که هم گرافیک خونده باشه و هم از کد سر در بیاره کم بود برای همین پیشرفت کارم خوب بود. با وجود زندگی در شهرستان از تهران سفارش کار داشتم. برای هواپیمایی کیش ایر ، هواپیمایی تابان ، هتل بزرگ داریوش کیش و خیلی وبسایت‌ها و نرم افزارهای دیگه رابط کاربری طراحی کردم.

به دلایلی امکان مهاجرت به تهران برام فراهم نبود اغلب سفارش‌ها از طریق واسطه بود و برای همین نظم و برنامه ریزی برای پیشرفت در این کار سخت شد. من کلا در شهرستان زندگی و کار کردم و هیچوقت تهران نبودم.

در سال ۱۳۸۶ وارد دوره کارشناسی ارشد گرافیک شدم. بعد از سال‌ها مشغولیت در بازار کار طراحی فضای هنری و پژوهشی دانشگاه من را جذب خودش کرد. پس کم کم از بازار طراحی وب و چندرسانه ای کنار کشیدم و به کار پژوهش و گرافیک هنری مشغول شدم.
در همین سال‌ها بود که خیلی جدی تایپوگرافی ذهنم را مشغول خودش کرد. شروع کردم به تجربه های جدید در تایپوگرافی و طراحی حروف.
موضوع پایان نامه ام هم شد تایپوگرافی و طراحی حروف و همین‌طور به دلیل سابقه تدریسی که داشتم بلافاصله در دانشگاه های مختلف برای تدریس دعوت شدم.

کارهای پژوهشی درباره تایپوگرافی ، تجربه های عملی در طراحی فونت فارسی و کارگاه‌هایی که برای دانشجویانم برگزار می‌کردم را به هم مربوط کردم و به نتایج خوبی رسیدم.

در سال‌های بین ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ دیگه من نه نقاش بودم و نه طراح وب. در این دوره یک مدرس دانشگاه بودم که دغدغه اصلیش تدریس خلاق هنر و گرافیک در دانشگاه بود.

همزمان با تدریس در دانشگاه وبلاگ نویسی را شروع کردم. در وبلاگم روش برگزاری کارگاه‌ها و نتیجه کار دانشجویان را به صورت گزارش های تصویری توضیح میدادم.

همچنان در شهرستان زادگاهم مشغول به فعالیت بودم اما این بار از طریق وبلاگ نویسی و همین گزارش های تصویری بیشتر دیده می شدم. تا حدی که کم کم از طریق کامنت ها و تماس‌ها متوجه شدیم خیلی از دانشجویان و اساتید دانشگاه های معتبر کشور از روش‌های آموزشی ما استفاده می‌کنند.

مسلم ابراهیمی

از دل فعالیت‌های این چند سال (تدریس در دانشگاه و وبلاگ نویسی) دو اتفاق مهم برای من افتاد. یکی از این دو، هنرمحیطی بود. در ورکشاپ ها همیشه سعی داشتم آموزش را از محیط سر بسته کلاس خارج کنم بنابر این با دانشجویان در محیط باز و طبیعت شروع کردیم به اجرای تایپوگرافی‌های هنری. این آثار از طریق وبلاگ دیده شدند و اینطوری بود که توانستم با دکتر نادعلیان و دیگر هنرمندان محیطی ارتباط بگیرم و جدای از بحث تدریس و دیزاین دوباره یک شخصیت هنری مستقل هم برای خودم ایجاد کنم.

ویژگی کار من در هنر محیطی این هست که در محیط‌های باز طبیعی و شهری در ابعاد بزرگی تایپوگرافی می‌کنم. می توانید از طریق وبلاگم بیشتر با این آثارهنری آشنا بشید: http://www.moslemebrahimi.com/?cat=25

مسلم ابراهیمی

دومین اتفاق هم در رابطه با طراحی فونت فارسی بود. یکی از کارگاه های پرطرفدار من کارگاه طراحی حروف بود. روش‌هایی برای ساخت فونت ابداع کرده بودم که دانشجویان می توانستند در طول یک ترم، یک فونت طراحی کنند. خودم تجربه ساخت فونت را داشتم و بخش نرم افزاری ساخت فونت را هم به دانشجویان آموزش میدادم.

نمونه های تصویری فونت‌ها را هر ترم در وبلاگ منتشر می کردیم و اینطوری بود که متوجه شدیم مشتریانی برای فونت فارسی جدید وجود دارد. پس در تابستان ۹۲ دست به کارشدم و با ایجاد تغییرات کمی در وبلاگ و نصب پلاگین فروش فایل پارسپال کار فروش آنلاین فونت را شروع کردم.

در بین آثار دانشجویان فونتی به نام ایران هم وجود داشت که در واقع اثر خودم بود و برای بخش عملی پایان نامه ام آن را طراحی کرده بودم. فونت‌ها فروش داشت اما متوجه شدم که به نسبت کارهای دانشجویان فونت ایران خیلی مورد استقبال قرار گرفته است.

بنابراین دوباره به صورت جدی خودم مشغول به کار طراحی فونت فارسی شدم.

طی سال‌های ۹۲ تا ۹۴ کم کم رونق دانشگاه‌ها کم شد. سطح علمی و اشتیاق یادگیری در دانشجویان جدید افت کرد و بر عکس آن ایده فروش آنلاین فونت فارسی روز به روز پیشرفت کرد. این بود که یکبار دیگر مشغولیت اصلی من عوض شد و از یک مدرس فعال دانشگاه به یک طراح فونت فارسی و بنیان‌گذاری یک کسب و کار ایده محور (یعنی فروش آنلاین فونت فارسی) تبدیل شدم.

مسلم ابراهیمی

الان در تلاشم وضعیت درآمدزایی فروش فونت را به حدی برسانم که بتوانم فقط طراح فونت باشم و کار تدریس و طراحی گرافیک را رها کنم.

البته هنرمحیطی و وبلاگ نویسی را ادامه خواهم داد چون این دو کار بدون درآمد مالی هم برایم جذاب هستند.

از چه سخت افزارهایی در کار و زندگی استفاده می‌کنی؟

دو سخت افزارهایی که بیشتر وقتم را در روز با آنها کار و زندگی می کنم

۱- لپ تاپ ایسوس ۱۴ اینچی سری K که سال ۹۱ خریدمش اگر بیرون یا خواب نباشم کلا درحال کار هست. برای طراحی، تدریس، پشتیبانی سایت و فیلم دیدن ازش استفاده می کنم و با این حال هنوز به خوبی کار می‌کنه.

۲- موبایل سامسونگ Galaxy S6 دو سیم‌کارت دارم که در تمام طول شبانه روز باید کنارم باشه. چون کار پشتیبانی سایت را باهاش انجام میدم و چون فعلا نیروی کمکی پشتیبانی ندارم در هر شرایطی باید آنلاین باشم و از طریق تماس، ایمیل، تلگرام و شبکه‌های اجتماعی پاسخگوی کاربرها باشم.

علاوه بر پشتیبانی سایت کارهای زیادی با موبایلم انجام میدم و در شبانه روز خیلی از امور زندگیم به اون مربوط هست. از زنگ ساعت برای بیدار شدن گرفته تا انجام امور بانکی، شنیدن موسیقی، بازی و … یک مزیت خوب سامسونگ برای من هم این هست که بدون روت شدن و هیچ دردسری فونتش عوض میشه.
سخت افزارهای کم اهمیت تر هم یک هارد اکسترنال وسترن دیجیتال هست که فقط برای بک‌آپ گیری ازش استفاده می‌کنم.

یک موس بی‌سیم گیگابایت که تا وقتی باطری تمام نکنه خیلی مفید هست.

و یک دوربین Nikon D5300 که توی خونه باهاش کاری ندارم اما هروقت میرم سفر یا طبیعت باید کنار دستم باشه.

بجز این ابزارهای دیجیتال تنها وسیله‌ای که کارم را راحت می‌کنه ماشینم هست که یک پراید ۱۳۱ هست. منو می‌بره سرکار و می‌تونم باهاش برم سفر و طبیعت. توی صندوق عقبش همیشه لوازم کمپ و کار هنر محیطی مثل انواع قلم مو و پودررنگ وجود داره.

مسلم ابراهیمی

 

مسلم ابراهیمی

سخت افزارها و وسایلی که می‌خوام داشته باشم:

۱- یک مک‌بوک که فقط برای کار با نرم افزار طراحی فونت گلیفز که نسخه مک داره مجبورم بخرم.

۲- یک لنز واید نیکون که اون را هم در اولین فرصتی که وقت کنم برم بازار و تست کنم می‌خرم.

۳- یک کوادکوپتر مجهز به دوربین گوپرو برای عکاسی از آثار محیطی و لندآرت که چون خیلی ضرورت نداشته پیگر خریدش نشدم.

از چه نرم‌افزارهایی استفاده می‌کنی؟

سیستم عامل: ویندوز ۸٫۱

مرورگر : گوگل کروم (امیدوارم موزیلا هم به زودی وضعیت بد رندر فونتش را بهتر کنه تا باهاش آشتی کنم.)

نرم افزارهای تخصصی:

مجموعه ادوبی: (به ترتیب میزان استفاده) فوتوشاپ، ایلوستریتور، دریم‌ویور، این‌دیزاین، فلش و افترافکت

ابزارهای ساخت فونت: (به ترتیب میزان استفاده) فونت‌لب، فونت کریتور
سیستم عامل موبایل: اندروید ۵٫۱

اپلیکیشن‌های موبایل: گوگل کروم، گوگل مپ، اپ‌های جیمیل ، یاهو میل، اینستاگرام، توییتر، وردپرس، آی فونت و واتساپ

اپلیکیشن‌های موبایل ایرانی: بازار، موبوگرام، موبایل بانک تجارت، هدفون، تقویم آسمان

چه کتابی رو دوست داری و آخرین کتابی که خوندی چی بوده؟

شخصاً منتقد ترویج فرهنگ کتاب خوانی به شکل سنتی آن هستم. خودم با اینکه علاقه زیادی به مطالعه و آموختن دارم طی چند سال گذشته زیاد کتاب نخواندم و اغلب مطالعاتم در اینترنت بوده.

مگر کتاب‌های ادبی مانند شعر که هنوز دوست دارم به صورت کتاب چاپی بخوانم.

بهتره بجای ترویج فرهنگ کتابخوانی ، فرهنگ مطالعه را رواج بدیم. ما در دوران اینترنت و موبایل می توانیم آدم‌های اهل مطالعه‌ای باشیم با وجود اینکه کتاب نمی‌خوانیم.
جدای از این بحث اسم چندتا از کتاب‌هایی که خواندم و تاثیرگذار بوده را (تا جایی که یادم بیاد) براتون می‌نویسم:

شعر: هشت کتاب سهراب سپهری، دیوان فروغ فرخزاد، رباعیات خیام.

رمان: بوف کور از صادق هدایت ، شور زندگی (زندگی ونگوگ)، رنج و سرمستی (زندگی میکل آنژ)، دنیای سوفی از یوستین گردر، سیدارتا (هرمان هسه)، کیمیاگر(پائولو کوئلیو)

نشانه‌شناسی: نشانه شناسی کاربردی (فرزان سجودی) / مبانی نشانه شناسی (دانیل چندلر)

آخرین کتابی هایی که خواندم: «کتاب نیست»  (علیرضا روشن) ، سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند (گروس عبدالملکیان)

سایر لینک‌های دسترسی: فیسبوک